جدول جو
جدول جو

معنی نمک شناس - جستجوی لغت در جدول جو

نمک شناس
سپاسگزار و وفادار کسی که حق نان و نمکی که خورده ادا کند سپاسگزار حق شناس
فرهنگ لغت هوشیار
نمک شناس
((~. ش))
سپاس گزار، وفادار
تصویری از نمک شناس
تصویر نمک شناس
فرهنگ فارسی معین
نمک شناس
کسی که قدر نان ونمکی را که از دیگران خورده بداند، وفادار، سپاسگزار
تصویری از نمک شناس
تصویر نمک شناس
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نمک شناسی
تصویر نمک شناسی
سپاسگزاریحق شناسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نمک نشناس
تصویر نمک نشناس
آنکه حقوق نان ونمک را رعایت نکند، نمک به حرام، ناسپاس
فرهنگ فارسی عمید
زنک سخن چین و نمک نشناس با این وصف باز شرم نمیکرد و با او دم از دوستی میزد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رمز شناس
تصویر رمز شناس
پرخیده دان راز شناس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خاک شناس
تصویر خاک شناس
کسی که انواع خاکها و خاصیت هر کدام جهت کشت و زرع را می شناسد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نان شناس
تصویر نان شناس
آنکه نان و طعام را شناسد. یاناشناس و خدانشناس. عیال واولاد
فرهنگ لغت هوشیار
دلزنه شناس تبرگشناس پزشک که بوسیله لمس نبض حالت بیمارراتشخیص دهد: دست رباب رامجس تیزوضعیف وهرنفس نبض شناس بررگش نیش عنای نوزند. (خاقانی. سج. 459)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نسج شناس
تصویر نسج شناس
بافت شناس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نمک نشناسی
تصویر نمک نشناسی
عدم رعایت حقوق نان و نمک: نمک بحرامی ناسپاسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نمک ناشناس
تصویر نمک ناشناس
آنکه رعایت حقوق نان و نمک را نکند نمک بحرام ناسپاس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نمک نشناسی
تصویر نمک نشناسی
((~. نَ))
ناسپاسی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نبض شناس
تصویر نبض شناس
پزشکی که با گرفتن نبض بیمار حالت او را تشخیص دهد، نبض شناسنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دم شناس
تصویر دم شناس
حکیم و طبیب و دانا و کار آزموده، حکیم حاذق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سم شناس
تصویر سم شناس
زهر شناس آنکه انواع سموم را شناسد زهر شناس
فرهنگ لغت هوشیار
چم شناس سخن شناس: روش شناس کسی که از نص کلام الله مطلع باشد: مجتهد هرگه که باشد نص شناس اندر آن صورت نیندیشد قیاس. (مثنوی. نیک. 204: 3)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سم شناس
تصویر سم شناس
Toxicologist
دیکشنری فارسی به انگلیسی
विषविज्ञानी
دیکشنری فارسی به هندی
عالم السموم
دیکشنری فارسی به عربی
טוֹקסִיקוֹלוֹג
دیکشنری فارسی به عبری